خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خزیدن
[فعل]
to slither
/ˈslɪðər/
فعل ناگذر
[گذشته: slithered]
[گذشته: slithered]
[گذشته کامل: slithered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خزیدن
لول خوردن
مترادف و متضاد
glide
1.The snake slithered away as we approached.
1. با نزدیک شدن ما مار خزید و دور شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
slit
slippy
slippery
slipper
slip up
sliver
slobber
sloe
slop
slope
کلمات نزدیک
slit
slipway
slipshod
slippery slope
slippery as a snake
sliver
slob
slob around
slob out
slobber
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان