خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محصور در برف
[صفت]
snowed in
/snoʊd ɪn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more snowed in]
[حالت عالی: most snowed in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محصور در برف
to be snowed in
محصور بودن در برف
1. Many people were snowed in by Tuesday's storm.
1. بسیاری از مردم بهخاطر طوفان سهشنبه در برف محصور شدند.
2. We were snowed in for two days.
2. ما دو روز محصور در برف بودیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
snowdrop
snowdrift
snowcapped
snowbound
snowboarding
snowed under
snowed up
snowfall
snowflake
snowman
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان