خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیچیده
2 . فرهیخته
3 . شیک
[صفت]
sophisticated
/səˈfɪstəˌkeɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more sophisticated]
[حالت عالی: most sophisticated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیچیده
پیشرفته
1.I think a more sophisticated approach is needed to solve this problem.
1. من فکر میکنم رویکرد پیشرفتهتری برای حل این مشکل نیاز است.
2.She certainly appeared very sophisticated to me.
2. او بهنظر من واقعاً انسان پیچیدهای است.
2
فرهیخته
باهوش، آگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرهیخته
1.She was smart and sophisticated.
1. او باهوش و فرهیخته بود.
2.Sophisticated readers understood the book’s hidden meaning.
2. خوانندگان باهوش، مفهوم پنهانی کتاب را فهمیدند.
3
شیک
برازنده، زیبا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شیکپوش
مترادف و متضاد
elegant
a sophisticated restaurant
یک رستوران شیک
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
soph
sooty-black
sooty
soothing
soot black
sophomore
soprano
sorbet
sorcerer
sore
کلمات نزدیک
sophie
sophia
sop
soothsayer
soothing
sophistication
sophistry
sophomore
sophomoric
soporific
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان