خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیشازحد احساسی
2 . ضعیف و سستعنصر
[صفت]
soppy
/ˈsɑːpi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: soppier]
[حالت عالی: soppiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیشازحد احساسی
عاطفی
1.She loves soppy love stories and old films.
1. او عاشق داستانهای عاشقانه احساسی و فیلمهای قدیمی است.
2
ضعیف و سستعنصر
نازکنارنجی
مترادف و متضاد
feeble
1.My little sisters were too soppy for our adventurous games.
1. خواهر کوچک من برای بازیهای ماجراجویانه ما زیادی نازکنارنجی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
sopping
soporific
sophomoric
sophomore
sophistry
soprano
soprano recorder
sorbet
sorbonne
sorcerer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان