خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روشن کردن (اتومبیل و...)
2 . راهاندازی کردن
[فعل]
to start up
/stɑrt ʌp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: started up]
[گذشته: started up]
[گذشته کامل: started up]
صرف فعل
1
روشن کردن (اتومبیل و...)
1.He started up the car.
1. او اتومبیل را روشن کرد.
2
راهاندازی کردن
کاری را آغاز کردن
1.He has started up a health center and is looking for staff.
1. او یک مرکز بهداشت و درمان راهاندازی کردهاست و دنبال کارمند میگردد.
تصاویر
کلمات نزدیک
start over
start out
start off
start
stars in one's eyes
start-up
starter
starting
starting blocks
starting date
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان