خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پارازیت
2 . الکتریسیته ساکن
3 . ایستا
[اسم]
static
/ˈstætɪk/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پارازیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پارازیت
1.Change the station - There's too much static on this one.
1. ایستگاه (رادیو) را عوض کن؛ روی این یک خیلی پارازیت هست.
2
الکتریسیته ساکن
مترادف و متضاد
static electricity
1.My hair gets full of static when I brush it.
1. موهایم پر از الکتریسیته ساکن میشود، وقتی آن را شانه میکنم.
[صفت]
static
/ˈstætɪk/
قابل مقایسه
3
ایستا
ساکن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ایستا
ساکن
ایستاده
تصاویر
کلمات نزدیک
statewide
statesmanship
statesmanlike
statesman
stateside
static electricity
statics
station
station agent
station wagon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان