Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مرده بهدنیاآمده (نوزاد)
2 . عملینشده (ایده و...)
[صفت]
stillborn
/ˈstɪlbɔːrn/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرده بهدنیاآمده (نوزاد)
1.It was a miracle that she survived the birth of her stillborn baby.
1. معجزه بود که بعد از به دنیا آوردن فرزند مرده بهدنیاآمدهاش زنده ماند.
2
عملینشده (ایده و...)
بهکارگرفتهنشده
1.The proposed tax was stillborn.
1. مالیات پیشنهادشده عملی نشد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
stillbirth
still-hunt
still-fish
still's disease
still waters run deep
stillborn infant
stillness
stillroom
stillson wrench
stilly
کلمات نزدیک
stillbirth
still waters run deep.
still water
still life
still
stillness
stilt
stilted
stilton
stimulant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان