Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . توقف
2 . گرفتگی
3 . کاهش
4 . اعتصاب
[اسم]
stoppage
/ˈstɑːpɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توقف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توقف
سکته
منع
2
گرفتگی
گیر، بندآمدگی
3
کاهش
کسر
4
اعتصاب
تعطیلی
a two-day stoppage by train drivers
اعتصاب دوروزه رانندگان قطار
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
stoppable
stopover
stoplight
stopgap
stopcock
stopped
stopped up
stopped-up
stopper
stopper knot
کلمات نزدیک
stopover
stoplight
stopgap
stopcock
stop up
stopper
stopping train
stopwatch
storage
storage capacity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان