خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محدود
2 . دشوار (بهدلیل فقر)
[صفت]
straitened
/ˈstreɪtnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more straitened]
[حالت عالی: most straitened]
1
محدود
formal
their straitened horizons
افقهای محدود آنها
2
دشوار (بهدلیل فقر)
formal
1.The family of eight was living in straitened circumstances.
1. (آن) خانواده هشت نفره داشتند در شرایط دشواری زندگی میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
strait-laced
strait
strainer
strained
strain
straitjacket
strand
stranded
strange
strange-looking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان