Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . صدای موسیقی
2 . فشار
3 . کشیدگی
4 . آسیب رساندن (به عضوی از بدن)
5 . تقلا کردن
6 . از صافی رد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
strain
/streɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
صدای موسیقی
صدای آواز
1.She could hear the strains of Mozart through the window.
1. او می توانست صدای موسیقی موتزارت را از پنجره بشنود.
2
فشار
تنش
1.All those books put a strain on the shelf and it broke!
1. آن همه کتاب به قفسه فشار آوردند و (قفسه) شکست!
2.Excess weight puts a lot of strain on the heart.
2. وزن اضافه به قلب فشار زیادی میآورد.
3.He's been under a lot of strains recently.
3. او اخیرا تحت فشار زیادی بوده است.
the stresses and strains of a job
تنشها و فشارهای یک کار
3
کشیدگی
کشش، رگ به رگ شدگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کشیدگی
a leg strain
کشیدگی پا
muscle strain
کشیدگی ماهیچه
[فعل]
to strain
/streɪn/
فعل گذرا
[گذشته: strained]
[گذشته: strained]
[گذشته کامل: strained]
صرف فعل
4
آسیب رساندن (به عضوی از بدن)
کشیده شدن (ماهیچه)، رگ به رگ شدن
1.Don't read in the dark or you'll strain your eyes.
1. در تاریکی مطالعه نکن وگرنه به چشمهایت آسیب خواهی رساند.
2.I think I've strained a muscle.
2. فکر میکنم ماهیچهام کشیده شده است.
5
تقلا کردن
تلاش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زور زدن
1.Her voice was so quiet that I had to strain to hear her.
1. صدای او آنقدر آهسته بود که من مجبور شدم برای شنیدن صدایش تلاش کنم.
2.People were straining to see what was going on.
2. مردم تلاش میکردند که ببینند چه اتفاقی دارد میافتد.
6
از صافی رد کردن
آبکش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صاف کردن
از صافی گذراندن
1.Use a colander to strain the vegetables.
1. از یک صافی برای آبکش کردن سبزیجات استفاده کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
straightforwardly
straightforward
straighten up
straighten
straight shooter
strainer
straining
strand
strand wolf
strange
کلمات نزدیک
straightforward
straighten up
straighten out
straighten
straightaway
strained
strainer
strait
strait-laced
straitened
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان