خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کششی (تمرین)
[اسم]
stretching
/ˈstrɛʧɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کششی (تمرین)
1.You must do some stretching before playing soccer.
1. قبل از آنکه فوتبال بازی کنی باید کمی کششی کار کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
stretcher
stretched
stretch to
stretch one's leg
stretch marks
stretchy
strew
strewn with litter
striated
stricken
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان