خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدلکاری
2 . کار نمایشی
[اسم]
stunt
/stʌnt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بدلکاری
1.He did all his own stunts.
1. او تمام بدلکاریهایش را خودش انجام میداد.
2
کار نمایشی
شیرینکاری، ترفند
a publicity stunt
کار نمایشی تبلیغاتی
تصاویر
کلمات نزدیک
stunning
stunner
stunned
stun gun
stun
stunt man
stunted
stuntman
stuntwoman
stupefied
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان