1 . لکنت زبان 2 . با لکنت زبان گفتن
[اسم]

stutter

/ˈstʌtər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لکنت زبان تته پته

معادل ها در دیکشنری فارسی: لکنت گرفتن زبان
to have a stutter
لکنت زبان داشتن
[فعل]

to stutter

/ˈstʌtər/
فعل ناگذر
[گذشته: stuttered] [گذشته: stuttered] [گذشته کامل: stuttered]

2 با لکنت زبان گفتن تته پته کردن

  • 1."I d-d-don't understand," he stuttered.
    1. او با لکنت زبان گفت: «من ن-ن-نمی‌فهمم».
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان