خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ایستگاه مترو
[اسم]
subway station
/ˈsʌbweɪ ˈsteɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ایستگاه مترو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ایستگاه مترو
a crowded subway station
یک ایستگاه متروی شلوغ
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
subway
suburbia
suburban area
suburban
suburb
subway system
succeed
success
successful
successfully
کلمات نزدیک
subway line
subway
subvert
subversive
subversion
succeed
succeeding
success
success story
successful
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان