Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . موفق شدن
2 . جانشین کسی یا چیزی شدن
[فعل]
to succeed
/səkˈsiːd/
فعل ناگذر
[گذشته: succeeded]
[گذشته: succeeded]
[گذشته کامل: succeeded]
صرف فعل
1
موفق شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
موفق شدن
مترادف و متضاد
do well
prosper
triumph
fail
to succeed in doing something
در انجام کاری موفق شدن
She succeeded in passing the exam.
او در پاس کردن امتحان موفق شد.
to succeed as something
موفق شدن در حرفه و... [بهعنوان چیزی موفق شدن]
He had hoped to succeed as a violinist.
او امیدوار بود ویولنیست موفقی شود.
2
جانشین کسی یا چیزی شدن
پس از چیزی یا کسی آمدن، بهدنبال کسی یا چیزی آمدن
1.Their early success was succeeded by a period of miserable failure.
1. دورهای از ناکامی [شکست] بهدنبال موفقیت ابتدایی آنها آمد.
to succeed somebody as something
جایگزین کسی بهعنوان چیزی شدن
Who succeeded Kennedy as President?
چه کسی جانشین "کندی" بهعنوان رئیسجمهور شد؟
تصاویر
کلمات نزدیک
subway station
subway line
subway
subvert
subversive
succeeding
success
success story
successful
successfully
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان