خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موفقیت
[اسم]
success
/səkˈses/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
موفقیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توفیق
نصرت
موفقیت
مترادف و متضاد
successfulness
triumph
failure
1.The dinner party was a great success.
1. مهمانی شام موفقیت بزرگی بود.
2.The success rate for this operation is very low.
2. میزان موفقیت این عمل جراحی بسیار پایین است.
3.We are all very proud of the success of our graduates.
3. ما همگی بر موفقیت فارغالتحصیلانمان بسیار مفتخر هستیم.
success in doing something
موفقیت در انجام کاری
I didn't have much success in finding a job.
من موفقیت زیادی در پیدا کردن یک شغل نداشتم.
success in something
موفقیت در چیزی
I'm not having any success in my job.
هیچ موفقیتی در کارم ندارم.
the key to success
رمز موفقیت/کلید موفقیت
Confidence is the key to success.
اعتمادبهنفس کلید موفقیت است.
to make a success
موفق شدن
He was determined to make a success of the business.
او مصمم بود در کسبوکار موفق شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
succeeding
succeed
subway station
subway line
subway
success story
successful
successfully
succession
successive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان