خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنج و عذاب
[اسم]
suffering
/ˈsʌf.ər.ɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنج و عذاب
درد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابتلا
درد
رنج
عذاب
مرارت
محنت
الم
1.Death finally brought an end to her suffering.
1. مرگ بالاخره به درد و رنج او پایان بخشید.
2.The war will cause widespread human suffering.
2. این جنگ موجب رنج و عذاب انسانی گستردهای خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sufferer
suffer serious injuries
suffer from a chronic condition
suffer civilian casualties
suffer
suffice
sufficiency
sufficient
sufficiently
suffix
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان