1 . به قدر کافی
[قید]

sufficiently

/səˈfɪʃəntli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به قدر کافی

معادل ها در دیکشنری فارسی: به قدر کفایت به قدر کافی
مترادف و متضاد insufficiently
  • 1.Jenny is sufficiently mature to make her own decisions.
    1. "جنی" به قدر کافی بالغ هست که تصمیماتش را خودش بگیرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان