خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترشرویی کردن
[فعل]
to sulk
/sʌlk/
فعل ناگذر
[گذشته: sulked]
[گذشته: sulked]
[گذشته کامل: sulked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ترشرویی کردن
اوقات تلخی کردن، عبوس بودن
1.She's been sulking all day because her mom wouldn't let her go to the party.
1. او تمام روز عبوس بوده است چون مامانش به او اجازه نداد به مهمانی برود.
تصاویر
کلمات نزدیک
sulfurous
sulfur dioxide
sulfur
suitor
suited
sulky
sullen
sullivan
sulphate
sulphide
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان