Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عبوس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
sullen
/ˈsʌlən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sullener]
[حالت عالی: sullenest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عبوس
اوقات تلخ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخمو
یبس
عبوس
مترادف و متضاد
grim
ill-humored
1.Bob looked pale and sullen.
1. "باب" به نظر رنگ پریده و اوقات تلخ می آمد.
2.sullen teenagers
2. نوجوان های عبوس
تصاویر
کلمات نزدیک
sulky
sulk
sulfurous
sulfur dioxide
sulfur
sullivan
sulphate
sulphide
sulphite
sulphuric
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان