خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متعدد
[صفت]
sundry
/ˈsʌndri/
غیرقابل مقایسه
1
متعدد
گوناگون
مترادف و متضاد
varied
various
1.The main character in the novel returns home safely after his sundry adventures.
1. شخصیت اصلی این رمان پس از ماجراجویی های متعددش به سلامت به خانه باز می گردد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sundries
sundown
sundial
sunday school
sunday
sunflower
sunflower seed
sunglasses
sunhat
sunken
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان