خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیر ضروری
[صفت]
superfluous
/suːˈpɜːrfluəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more superfluous]
[حالت عالی: most superfluous]
1
غیر ضروری
اضافی، زائد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زاید
زیادی
مترادف و متضاد
excessive
redundant
surplus
unnecessary
essential
1.the purchaser should avoid asking for superfluous information.
1. خریدار نباید اطلاعات اضافی بپرسد.
2.The report was marred by a mass of superfluous detail.
2. گزارش توسط جزئیات غیرضروری ضایع شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
superficially
superficial
superdeluxe
superconductor
supercomputer
superglue
supergrass
superhero
superhuman
superimpose
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان