خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گوش پاک کن
2 . تمیز کردن زخم (با پنبه)
[اسم]
swab
/swɑːb/
قابل شمارش
1
گوش پاک کن
سواب (پزشکی)
1.to take a throat swab
1. با سواب گلو نمونه برداری کردن
[فعل]
to swab
/swɑːb/
فعل گذرا
[گذشته: swabbed]
[گذشته: swabbed]
[گذشته کامل: swabbed]
صرف فعل
2
تمیز کردن زخم (با پنبه)
1.The nurse swabbed the cut on my leg.
1. پرستار زخم روی پایم را با پنبه تمیز کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sw
svelte
suzy
suzanne
suv
swaddling
swagger
swahili
swallow
swallow one's pride
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان