Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . خرامیدن
2 . لاف زدن
3 . راه رفتن به طور شقورق
[فعل]
to swagger
/ˈswægər/
فعل ناگذر
[گذشته: swaggered]
[گذشته: swaggered]
[گذشته کامل: swaggered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خرامیدن
شقورق راه رفتن، با تکبر راه رفتن
1.A broad-shouldered man wearing a black jacket swaggered confidently up to the bar.
1. یک مرد چهارشانه که کت مشکی پوشیده بود با اعتمادبهنفس به سمت بار خرامید.
2
لاف زدن
پز دادن
[اسم]
swagger
/ˈswægər/
قابل شمارش
3
راه رفتن به طور شقورق
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
swage block
swage
swag
swadesh list
swaddling clothes
swagger stick
swaggerer
swaggering
swaggie
swagman
کلمات نزدیک
swaddling
swab
sw
svelte
suzy
swahili
swallow
swallow one's pride
swallow up
swami
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان