خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناسزاگویی
[اسم]
swearing
/ˈswerɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناسزاگویی
فحش دادن
1.I was shocked at the swearing.
1. من به خاطر ناسزاگویی شوکه شده بودم.
تصاویر
کلمات نزدیک
swear word
swear up a blue streak
swear by
swear
swaziland
swearing-in
sweat
sweat like a pig
sweatband
sweated labor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان