Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . سازمان یافته
[صفت]
systematic
/ˌsɪstəˈmætɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more systematic]
[حالت عالی: most systematic]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سازمان یافته
روشمند، اصولی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اصولی
نظاممند
سیستماتیک
منتظم
مترادف و متضاد
unsystematic
1.The police began a systematic search for the missing boy.
1. پلیس جستجوی سازمان یافتهای را برای پیدا کردن پسربچه گمشده شروع کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
systema skeletale
systema respiratorium
systema nervosum periphericum
systema nervosum
systema lymphaticum
systematic desensitisation
systematic desensitization
systematically
systematics
systematism
کلمات نزدیک
system operator
system
syrupy
syrup
syringe
systematically
systematize
systemic
systems analyst
são paulo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان