خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مترو سوار شدن
[عبارت]
take the subway
/teɪk ðə ˈsʌbweɪ/
1
مترو سوار شدن
با مترو رفتن
1.I take the subway to work every day.
1. من هر روز با مترو به سرکار میروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
take the spare tire out of the trunk.
take the mickey out of someone
take the liberty of doing something
take the lead
take the law into one's own hands
take the train
take the words out of one's mouth
take to
take to one's heels
take to pieces
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان