خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسوسه
[اسم]
temptation
/temˈteɪ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وسوسه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اغوا
وسوسه
1.I couldn't resist the temptation to open the letter.
1. من نتوانستم دربرابر وسوسه باز کردن نامه مقاومت کنم.
a huge temptation to steal
وسوسهای بزرگ برای دزدی کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
tempt
temporary
temporarily
temporal
tempo
tempter
tempting
ten
ten commandments
ten-pin bowling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان