[قید]

temporarily

/ˌtem.pəˈrer.ə.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 موقتا

معادل ها در دیکشنری فارسی: موقتی
مترادف و متضاد permanently
  • 1.you have to temporarily leave this country.
    1. شما باید موقتا این کشور را ترک کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان