خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نرم
2 . مهربان
3 . دردناک
4 . قایق کوچک (ویژه حمل مسافر یا بار بین کشتی و خشکی)
5 . خودروی حمل تجهیزات
6 . پیشنهاد
[صفت]
tender
/ˈtendər/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: tenderer]
[حالت عالی: tenderest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نرم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لطیف
مترادف و متضاد
tough
1.Boil the beans until they are tender.
1. لوبیاها را بجوشانید تا نرم شوند.
2.This meat is extremely tender.
2. این گوشت به شدت نرم است.
2
مهربان
بامحبت، محبتآمیز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دلاویز
a tender look
نگاهی محبتآمیز
3
دردناک
حساس، کبود
مترادف و متضاد
sore
1.My leg is still very tender where I banged it.
1. پایم، آنجا که بهش ضربه زدم، هنوز خیلی دردناک است.
[اسم]
tender
/ˈtendər/
قابل شمارش
4
قایق کوچک (ویژه حمل مسافر یا بار بین کشتی و خشکی)
5
خودروی حمل تجهیزات
سوخترسان
6
پیشنهاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشنهاد
مناقصه
مزایده
مترادف و متضاد
bid
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
tend
tench
tenant
ten dollar bill
ten-gallon hat
tenderize
tenderloin
tenderly
tenderness
tendon
کلمات نزدیک
tendentious
tendency
tend
tench
tenant
tender meat
tender-hearted
tenderhearted
tenderize
tenderloin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان