خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نان برشته
2 . نوشیدنی (به سلامتی کسی)
3 . به سلامتی یا افتخار کسی/چیزی جامها را بالا آوردن و نوشیدن
4 . برشته کردن
[اسم]
toast
/toʊst/
قابل شمارش
[جمع: toasts]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نان برشته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نان برشته
1.I had toast and marmalade for breakfast.
1. برای صبحانه نان برشته و مارمالاد خوردم.
2
نوشیدنی (به سلامتی کسی)
بادهنوشی (به سلامتی کسی)
1.They drank a toast to the new president.
1. آنها نوشیدنیای به سلامتی رئیسجمهور جدید نوشیدند.
[فعل]
to toast
/toʊst/
فعل گذرا
[گذشته: toasted]
[گذشته: toasted]
[گذشته کامل: toasted]
صرف فعل
3
به سلامتی یا افتخار کسی/چیزی جامها را بالا آوردن و نوشیدن
1.We toasted the success of the new company.
1. ما بهافتخار موفقیت شرکت جدید جامها را بالا آوردیم و نوشیدیم.
4
برشته کردن
تست کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برشته کردن
تست کردن
1.Who toasted the sandwich?
1. چه کسی (این) ساندویچ را تست کرد؟
تصاویر
کلمات نزدیک
toady
toadstool
toad-in-the-hole
toad
to-do list
toasted
toaster
tobacco
tobacconist
tobacconist's
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان