Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مختصراً به مطلبی اشاره کردن
[فعل]
to touch on
/tʌʧ ɑn/
فعل گذرا
[گذشته: touched on]
[گذشته: touched on]
[گذشته کامل: touched on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مختصراً به مطلبی اشاره کردن
بهطور گذرا به چیزی اشاره کردن
to touch on/upon something
مختصراً به مطلبی اشاره کردن/بهطور گذرا به چیزی اشاره کردن
1. In his speech he was only able to touch on a few aspects of the problem.
1. در سخنرانیاش، او تنها توانست مختصراً به چند جنبه از مسئله اشاره کند.
2. Photography is merely touched on in the book.
2. در این کتاب تنها بهطور گذرا به عکاسی اشاره شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
touch off
touch modality
touch heart
touch football
touch down
touch perception
touch sensation
touch system
touch typing
touch up
کلمات نزدیک
touch judge
touch football
touch down
touch a raw nerve
touch
touch on several issues
touch screen
touch up
touch-and-go
touchdown
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان