خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خائن
[اسم]
traitor
/ˈtreɪtər/
قابل شمارش
[جمع: traitors]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خائن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیمانشکن
خائن
خیانتکار
مترادف و متضاد
back-stabber
betrayer
loyalist
patriot
1.No villain is worse than a traitor who betrays his country.
1. هیچ شروری بدتر از خائنی نیست که به کشورش خیانت میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
trait
traipse
trainspotter
trains usually leave on time but they occasionally have short delays.
trainman
traitorous
trajectory
tram
tramcar
tramlines
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان