خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدون اجازه وارد شدن
[فعل]
to trespass
/ˈtrespəs/
فعل ناگذر
[گذشته: trespassed]
[گذشته: trespassed]
[گذشته کامل: trespassed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بدون اجازه وارد شدن
غیرقانونی وارد شدن
1.He told me I was trespassing on private land.
1. او به من گفت که بدون اجازه وارد ملک شخصی شده ام.
2.The sign on the fence said ‘No trespassing’.
2. روی تابلوی روی حصار نوشته بود "ورود بدون اجازه ممنوع".
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
treponemataceae
treponema
trepidly
trepidation
trepid
trespass de bonis asportatis
trespass on the case
trespass quare clausum fregit
trespass viet armis
trespasser
کلمات نزدیک
trepidation
trendy café
trendy
trendsetter
trend
trespasser
tresses
trevor
trey
triage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان