خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لگن
2 . وان حمام
3 . قوطی (پلاستیکی یا مقوایی)
[اسم]
tub
/tʌb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لگن
طشت، سطل
1.There were tubs of flowers on the balcony.
1. طشتهایی پر از گل روی بالکن قرار داشت.
2
وان حمام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وان حمام
وان
مترادف و متضاد
bathtub
1.The bathroom has a shower and tub.
1. حمام یک دوش و یک وان دارد.
3
قوطی (پلاستیکی یا مقوایی)
محفظه
a tub of margarine
یک قوطی کره گیاهی
تصاویر
کلمات نزدیک
tsunami
tsp.
tsk tsk
tsarist
tryst
tuba
tubby
tube
tuber
tubercular
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان