خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معلم خصوصی
2 . استادیار
3 . استاد راهنما
4 . خصوصی درس دادن
[اسم]
tutor
/ˈtutər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معلم خصوصی
معلم سرخانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
معلم سرخانه
معلم خصوصی
معلم
1.During my illness I was taught by a series of home tutors.
1. در طول بیماریام، توسط تعدادی معلم سرخانه آموزش میدیدم.
2.His parents got him a tutor to help with his math.
2. والدین او برایش معلم خصوصی گرفتند تا در ریاضی کمکش کند.
2
استادیار
مترادف و متضاد
assistant lecturer
1.She was my tutor at Durham.
1. او استادیار من در "دورهام" بود.
3
استاد راهنما
[فعل]
to tutor
/ˈtutər/
فعل گذرا
[گذشته: tutored]
[گذشته: tutored]
[گذشته کامل: tutored]
صرف فعل
4
خصوصی درس دادن
خصوصی یاد دادن
to tutor somebody (in something)
به کسی درس یاد دادن
1. He tutors students in mathematics.
1. او به دانشآموزان به صورت خصوصی ریاضی یاد میدهد.
2. Young men were tutored in the art of handling horses.
2. به مردان جوان هنر چگونه کار کردن به اسبها را آموزش دادند.
[عبارات مرتبط]
tutorial
1. تدریس خصوصی
تصاویر
کلمات نزدیک
tutelary
tut-tut
tussle
tusk
tuscany
tutorial
tuvalu
tuxedo
tv
tv dinner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان