1 . تلویزیون
[اسم]

TV

(television)
/ˈtiˈvi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تلویزیون

معادل ها در دیکشنری فارسی: تلویزیون تلویزیونی
to watch TV
تلویزیون تماشا کردن
  • I hate watching TV.
    من از تلویزیون نگاه کردن متنفرم.
on TV
از تلویزیون پخش شدن
  • What's on TV tonight?
    امشب از تلویزیون چه برنامه‌هایی پخش می‌شود؟
TV series/program/show/station/channel ...
سریال/برنامه/برنامه/ایستگاه/شبکه و... تلویزیونی
  • a TV series based on the novel
    یک سریال تلویزیونی با اقتباس از یک رمان
cable/satellite/digital TV
تلویزیون کابلی/ماهواره‌ای/دیجیتال
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان