خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چرخیدن
[فعل]
to twirl
/twɜrl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: twirled]
[گذشته: twirled]
[گذشته کامل: twirled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
چرخیدن
چرخاندن، دور زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تابیدن
مترادف و متضاد
whirl
1.Katy twirled in front of the mirror.
1. "کتی" جلوی آیینه چرخید.
2.she twirled her fork in the pasta.
2. او چنگالش را در پاستا چرخاند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
twinge
twine
twinberry
twin bed
twin
twirp
twist
twisted
twister
twisting
کلمات نزدیک
twinkle in one's eye
twinkle
twinge
twine
twin room
twist
twist and turn
twist someone's arm
twist the knife
twisted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان