1 . بی‌خبر
[صفت]

unaware

/ˌʌn.əˈwer/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unaware] [حالت عالی: most unaware]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌خبر ناآگاه

مترادف و متضاد aware
  • 1.He was unaware that the police were watching him.
    1. او ناآگاه بود که پلیس او را زیر نظر داشت.
  • 2.I was completely unaware of the problem.
    2. من کاملا از آن مشکل بی‌خبر بودم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان