خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صاف کردن
2 . آسودن
3 . باز کردن (بادبان، طناب و ...)
[فعل]
to unbend
/ˌʌnˈbend/
فعل گذرا
[گذشته: unbent]
[گذشته: unbent]
[گذشته کامل: unbent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
صاف کردن
راست کردن
2
آسودن
بیخیال بودن، راحت گرفتن
1.He could be fun if he’d unbend a little.
1. او میتواند آدم باحالی باشد اگر فقط کمی بیخیال باشد [راحت بگیرد].
3
باز کردن (بادبان، طناب و ...)
تصاویر
کلمات نزدیک
unbelieving
unbeliever
unbelievably
unbelievable
unbeaten
unbending
unbiased
unblemished
unblinking
unblock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان