خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بینقص
2 . معصوم
[صفت]
unblemished
/ʌnˈblemɪʃt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unblemished]
[حالت عالی: most unblemished]
1
بینقص
بیعیب
formal
1.He had an unblemished reputation.
1. او اعتباری بینقص داشت.
2
معصوم
بیگناه
تصاویر
کلمات نزدیک
unbiased
unbending
unbend
unbelieving
unbeliever
unblinking
unblock
unborn
unbreakable
unbridled
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان