خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نامطمئن
[صفت]
uncertain
/ʌnˈsɜrt.ən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more uncertain]
[حالت عالی: most uncertain]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نامطمئن
مردد، نامشخص
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پادرهوا
نامعین
نامعلوم
مردد
متزلزل
مترادف و متضاد
unsure
certain
1.Beth was uncertain about meeting him.
1. "بث" از ملاقات او نامطمئن (مردد) بود.
2.New arrivals face an uncertain future.
2. تازه ورود ها با آینده ای نامشخص مواجه می شوند.
3.The political outlook is still uncertain.
3. چشم انداز سیاسی هنوز نامشخص است.
تصاویر
کلمات نزدیک
unceremoniously
unceremonious
unceasing
uncaring
uncanny
uncertainty
unchallenged
unchangeable
unchanged
unchanging
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان