خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیرقابل کنترل
[صفت]
uncontrollable
/ˌʌnkənˈtroʊləbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more uncontrollable]
[حالت عالی: most uncontrollable]
1
غیرقابل کنترل
غیرقابل جلوگیری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
غیر قابل کنترل
1.I suddenly got an uncontrollable urge to sneeze.
1. من ناگهان نیازی غیرقابل کنترل برای عطسه کردن پیدا کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
uncontested
unconstitutional
unconsolable
unconsciousness
unconsciously
uncontrollably
uncontrolled
unconventional
unconvinced
unconvincing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان