خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به صورت غیرقابل کنترل
[قید]
uncontrollably
/ˌʌnkənˈtroʊləbli/
غیرقابل مقایسه
1
به صورت غیرقابل کنترل
به طور کنترلنشدنی
1.He started laughing uncontrollably.
1. او به صورت غیرقابل کنترل شروع به خندیدن کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
uncontrollable
uncontested
unconstitutional
unconsolable
unconsciousness
uncontrolled
unconventional
unconvinced
unconvincing
uncooked
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان