خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کشتنشده
2 . کمسواد
[صفت]
uncultivated
/ʌnˈkʌltɪveɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more uncultivated]
[حالت عالی: most uncultivated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کشتنشده
زراعتنشده
مترادف و متضاد
cultivated
1.These meadowlands have lain uncultivated for centuries.
1. این چمنزارها برای قرنها کشتنشده باقی ماندهاند.
2
کمسواد
بدون تحصیلات
مترادف و متضاد
educated
an ignorant and uncultivated soldier
یک سرباز جاهل و کمسواد
تصاویر
کلمات نزدیک
unctuous
uncritical
uncreative
uncover
uncouth
uncut
undamaged
undated
undaunted
undecided
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان