خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مضطرب
[صفت]
uneasy
/ʌnˈiːzi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: uneasier]
[حالت عالی: uneasiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مضطرب
ناراحت، از روی ناراحتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دستپاچه
معذب
مترادف و متضاد
anxious
troubled
worried
at ease
calm
1.an uneasy laugh
1. خندهای از روی ناراحتی
2.Arnold felt uneasy about the meeting.
2. "آرنولد" به خاطر جلسه اضطراب داشت.
3.The treasurer was uneasy about the company's budget.
3. مسئول امور مالی به خاطر بودجه شرکت ناراحت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
uneasily
unease
unearthly
unearth
unearned income
uneatable
uneconomic
uneducated
unelected
unemotional
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان