خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برخلاف
[حرف اضافه]
unlike
/ənˈlaɪk/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برخلاف
برعکس، بی شباهت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برخلاف
برعکس
1.Dan's quite nice, unlike his father.
1. "دن" خیلی خوب است، بر خلاف پدرش.
2.Unlike you, I'm not a great dancer.
2. برعکس تو، من رقاص خوبی نیستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
unlicensed
unless
unleavened bread
unleavened
unleash
unlikely
unlimited
unlimited mileage
unlisted
unload
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان