خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حتمی
[صفت]
unmistakable
/ˌʌnmɪˈsteɪkəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unmistakable]
[حالت عالی: most unmistakable]
1
حتمی
بی تردید، بدون چون و چرا
1.The markings of the insect provided an unmistakable identification of the species.
1. نشانه های حشره هویت گونه ی جانوری را حتمی ساخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
unmentionable
unmask
unmarried
unmarked
unmanned
unmitigated
unmoved
unnamed
unnatural
unnecessarily
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان