1 . غیرعقلانی 2 . بی‌دلیل
[قید]

unreasonably

/ʌnˈriːznəbli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unreasonably] [حالت عالی: most unreasonably]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غیرعقلانی به‌صورت غیرمنطقی

  • 1.He acted unreasonably.
    1. او غیرعقلانی رفتار کرد.

2 بی‌دلیل بی‌خود، بی‌جهت

  • 1.I thought the prices were unreasonably high.
    1. به‌نظر من قیمت‌ها بی‌دلیل بالا بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان