Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . آشفتن
[فعل]
to unsettle
/ʌnˈsetl/
فعل گذرا
[گذشته: unsettled]
[گذشته: unsettled]
[گذشته کامل: unsettled]
صرف فعل
1
آشفتن
ناراحت کردن، مضطرب ساختن، نگران کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آشفتن
نگران بودن
1.Changing schools might unsettle the kids.
1. تعویض مدرسه ممکن است باعث نگران کردن بچهها شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
unsentimental
unselfish
unseen
unseemly
unseeded
unsettled
unsettling
unshakable
unshakable belief
unshaven
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان